Immortal Insomnia

  • ۰
  • ۰

لالایی

 

وقتی که دستت می لرزد الکی

یا وقتی دردش کشنده می شود و مجبور می شوی

با یک چیزی محکم ببندی ش.یا وقتی که سرت

هی تیر بکشد یا روز به روز انرژی ت کمتر شود

و بعدش یکهو به خودت بیای و ببینی اصلا تاثیری ندارند 

انگار . اصلا تو نه به زمین و زمان فحش می دهی ، نه غر می زنی

نه گریه می کنی حتی . یکهو میفهمی ناخن کش ِ روحت کار خودش را کرده .

دیگر نه این دردها تاثیر دارند نه خوددرگیری هات و نه صدای تارت حتی .

که شاید تا همین دیروز آرام ِ جان َ ت بود . که باهاش تا عرش هم می رفتی شاید .

حالا وقتش است تصویر تکراری ِ جنگ و جدالهای داخلی ت را بگذاری روبروت

و تعریف کنی ش برای خودت . مثل یک لالایی .

  • ۹۴/۰۴/۰۵
  • Sapho 22

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی