پرت شدن به گذشته
خیلی درد دارد .
مثلا امروز. دوباره یادآوری شد .
آن کابوسهایی که می دیدم و جیغ های که خفه شان
می کردم در نطفه و آن حس گناه و تنفر و آن توبه به خاطر
کار نکرده و چیزی که دست خودم نیست .......
آن ترسها دوباره به سراغم آمدند و......آنقدرها هم قوی
نیستم دیگر .
چقدر وقت تلف کردم توی کتابخانه ی حرم و چقدر حرص خوردم
و....چقدر قصد جانم را کردم . هه .
هومونوشت : تقریبا تا هفته ی دیگر مسافرتم .
مراقب خودتان و خوبی هایتان باشید .
- ۹۳/۰۳/۲۲