دل است دیگر.....
گاهی هوایی می شود....
که یک شب بکند از همه چیز
و با یک نفر برود یک جایی....
یک جایی که دور باشند از نگاهها
و صداهای نکره ای که هی مسافر و مشتری
می خواهند و دور باشند از هوایی که مسموم است
اطراف خلوتشان .
یک جای بلند که به آسمان هم نزدیک باشد....هی گاز بزنند
به ساندویچ هاشان و با دست بهم ستاره هارا نشان بدهند .
یک جایی که رود هم داشته باشد . که پاچه هاشان را بزنند بالا و
و بگذارند خنکی آب بدود زیر پوستشان و قلقلکشان بدهد هی و مبرایشان کند
از نبودن .
- ۹۳/۰۴/۰۲